حبیب پیمان

این وبلاگ منعکس کننده نظرات و دیدگاه های شخص صاحب وبلاگ می باشد!

حبیب پیمان

این وبلاگ منعکس کننده نظرات و دیدگاه های شخص صاحب وبلاگ می باشد!

سال نو و عمر کهنه

قبل از هرچیز، سال نو میلادی ۲۰۰۸ را برای تمام مردم تبریک می گویم. امیدوارم سال ۲۰۰۸ سال نیک، پربرکت و سال توفیق برای همگان باشد و سالی باشد که از کشته شدن انسان ها یا هیچ نشنویم یا حد اقل کمتر بشنویم.

 

سال ۲۰۰۶ میلادی چگونه آغاز شد دقیق یادم نیست، اما خیلی شادمانانه پایان یافت. در روزهای آخر سال، اکثر دوستان و عزیزانی که با دیدن آنها بیش از حد توصیف شاد می شوم، گرد هم جمع شده بودند و همه با هم می خندیدند، می گفتند و درد دل می کردند. کنسرت داود جان سرخوش در شهر اسلوی ناروی بود که همه را دور هم جمع کرده بود، و این تجمع با میزبانی محترم حمزه واعظی رنگ دیگری بخود گرفته بود. هرچند بدار آویخته شدن صدام حسین در همان روزها از شاد بودن بعضی ها، از جمله این حقیر پقیر کاسته بود، اما با آنهم رضایت بخش بود.

 

سال پار، یعنی سال ۲۰۰۷ میلادی، با تمام خوبی های که داشت، اما خیلی تلخ پایان یافت. ترور بینظیر بوتو، روزهای تعطیلی آخر سال را برای بسیاری ها، از جمله این حقیر پقیر تلخ ساخت. نمی دانم چرا به قتل بینظیر بوتو زیاد ناراحت شدم..؟ در خانه یکی از دوستانم نشسته بودم که دوست دیگرم زنگ زد و پرسید که در پیش تلویزیون هستم، گفتم نه. گفت متاسفانه بینظیر بوتو را ترور کردند. این خبر بدون هیچ فکری ناراحتم ساخت. وضعیت سیاسی و اجتماعی سه کشور ایران، پاکستان و افغانستان طوری در هم تنیده اند که کوچکترین حادثه و تغییری در یکی از این سه کشور، افکار آدم را متوجه خود می سازد. و از طرف دیگر ما ناچار نیز هستیم چون تمام کالاهای وارداتی و صادراتی، از جمله مواد فتنه، صلح و... این سه کشور آنقدر پرقدرت در حرکت است که مرزها را از بین برده است. فکر می کنم از اینجا است که در پیش آمد بعضی از حوادث نمی توان بی تفاوت بود.

 

و اما سال جدید، سال ۲۰۰۸ میلادی

امسال چگونه خواهد بود، کی می داند..؟! آنچه را که من دانسته ام، این است که همه چیز و همه کس یک سال کهنه شد و زمان یک سال جدید تر. زمان چیزی عجیبی است و هر کسی تعبیر خاص خودش را از زمان دارد. به پندار من، زمان ساتری است که به دنبال آنچه ما بعدش است، در حال دویدن است و ماقبلش را در حال نابود کردن و محو کردن. هرچندی که چیزی از زمان گذشته بجا می ماند اما خود زمان دیگر نیست و هیچ گونه موجودیتی ندارد. به عبارت دیگر، ما می توانیم چیزی را از دیروز در دست داشته باشیم و لمس کنیم اما زمانش را نمی توانیم برگردانیم. یعنی زمان دیگر رفته و برگشتنی نیست. بهرحال از این بحث میگذریم و این را میگذاریم برای دوستانی که زمان شناس هستند...

 

من امسال را با اخز سند تحصیلی ام آغاز کرده ام و امسال، یعنی سال ۲۰۰۸ میلادی، برایم از اهمیت خاصی برخوردار است ـ و در عین حال سرنوشت ساز نیز هست. همین امروز که چهارشنبه و دوم جنوری سال ۲۰۰۸ میلادی می باشد، سند تحصیلی ام را برایم دادند و تمام مسولین کالجی که در آن درس می خواندم، با من خدا حافظی کردند. از اینکه سند تحصیلی ام را دریافت کرده ام، خیلی خوشحال هستم و اما اینکه چه باید بکنم و آینده ام چگونه خواهد بود، ذهنم را به خود معطوف کرده است. در این زمینه می خواهم نظرات و پیشنهادات دوستانم را بشنوم و از آن استفاده کنم...

 

مسله دوم اینکه از درازی نامم قیچی کردم. قبلاْ آدرس وبلاگم خیلی دراز بود و حالا کوتاهش کرده ام و امیدوارم با این کارم، زحمت دوستانم را نیز کمتر کرده باشم.

 

در آینده آدرس وبلاگم چنین است:

www.paiman.blogsky.com

 

آدرس کهنه:

www.habibpaiman.blogsky.com